- ۱۱ نظر
- ۲۷۲۲ نمایش
ای تمام تار و پود مرتضی
ای همه بود و نبود مرتضی
خانه را خالی ز خوشحالی مکن
یار من پشت مرا خالی مکن
ای تمام عشق ای خونین جگر
یا بمان یا که مرا با خود ببر
ای تمام عشق بانوی علی
لرزه افتاده به زانوی علی
از سخن افتاده ای با من ولی
چشم بگشای
ذره به ذره آب شدی در بر ِعلی
پرپر شدی به پیش نگاه تر علی
من هم یتیم می شوم از پر کشیدنت
حالا نمی شود نروی...مادر علی